کفش هایم
پسرک پشت پیشخوان سبزی فروشی مشغول کندن برگهای پلاسیده ی کاهویی بود که خواسته بودم. زیر چشمی حواسش به کفشهایم بود. میوه فروشی شلوغ بود. پسرک کارش را با دقت تمام کرد، وقتی خواست کاهو را در پاکت بگذارد گفت:" کفش اسکچرت رو چند گرفتی؟" انتظار همچین سوالی را نداشتم. در کسری از ثانیه به این فکر کردم که نه جواب پرتی بدهم که بفهمد و نه قیمتی بگویم که دلش بسوزد و فکر کند نمی تواند همچین کفشی بخرد، خلاصه اولین چیزی که از دهانم بیرون آمد نصف قیمت کفش بود. پسرک پوزخندی زد و گفت:" گرون خریدی! درگهان ... تومنه ! "
هرچند او اصلا دلش برای من نسوخته بود ولی ناخودآگاه لبخندی بزرگ بر صورتهایمان نشست و کاهو را گرفتم و رفتم.
پ.ن: درگهان نام شهری در جزیره قشم است که جزو مناطق آزاد تجاری است و اجناس با قیمت پایین عرضه می شوند.
نتیجه اخلاقی؟
همیشه همه مراعات تو رو نمی کنن
البته تو این متن کوتاه چندتا نتیجه اخلاقی میشد گرفت. اینم جالب بود البته