We need trees
محتاج درختانیم
آرام و بی سر و صدا وارد شهرمان شد. نه ادعایی داشت نه نمایش داد. مستقیم سراغ مدرسه ها را گرفته بود و ما هم سر کلاس دیدیمش. وقتی رسیدیم و بعد از سالها نیت کردیم پشت نیمکت های چوبی کلاس بنشینیم صحبتش شروع شده بود.عکس های سفرش را با پرژکتور به بچه های دبستان پسرانه که سرشار از هیاهو و پرسش بودند نشان می داد و از رسالتش بر کره خاکی می گفت که سالهاست دور دنیا رکاب می زند و برای بچه های مدرسه های سراسر دنیا از چگونه پاک زیستن و از کره خاکی محافظت کردن را آموزش می دهد و در هر مدرسه ای به کمک بچه ها درخت می کارد. شعارش این است"محتاج درختانیم" . بعد از اینکه کلی با بچه ها درباره فواید درختان و چگونگی مراقبت از آنها به بحث و گفتگو پرداخت در حیاط نهال لوری را کاشت و همانطور که بی سر و صدا آمده بود آرام هم رفت و می دانم در روح تک تک بچه های کلاس چیزی را زنده کرده است که روزی شکوفا خواهد شد.
محمد تاجران ۱۰ سال است که با دوچرخه بر روی کره خاکی رکاب می زند و برای بچه های مدرسه از درختان و زمین و شیوه سبز زندگی کردن می گوید و درخت می کارد. زمستان۹۲ را در بندرعباس بود و ما افتخار آشنایی با او نصیبمان شد.
وبسایت رسمی محمد تاجران http://www.weneedtrees.com/
هرچند کافی است در گوگل بزنید محمد تاجران تا صدها لینک برایتان بیاورد.
امیدواریم هرجا که هست سالم و پر انرژی باشد و به رسالتش ادامه دهد.
He came in silence, no show off! He had asked schools to start his mission. We saw him there. When we arrived he had started his presentation about trees, way of green living and was sharing his photos with school children, photos from around the world with other countries children and was teaching them how to care our climate and environment, his motto was" we need trees" and at the end he planted a Banyan tree with school children.
He left in silence as he had came, but I am sure he lighted something bright in children souls that one day would be flourished .
Mohammad Tajeran is his name and this is his official website http://www.weneedtrees.com
you can just google mohammad tajeran
We wish him luck and energy to keep going through his bright path
بانوی پروانه ای
زنی که به خاطر حفظ محیط زیست دو سال بالای درخت زندگی کرد
بانو "جولیا هیل" 18 دسامبر 1999 پس از دریافت قول ضمنی که قطع درختان "چوب قرمز" کالیفرنیا متوقف خواهد شد که از بلندترین درختان روی کره زمین هستند و عمر بعضی از آنها از هزار سال تجاوز می کند به زندگی خود روی درخت پایان داد.
جولیا از سال 1997 در ارتفاع 60 متری از زمین روی شاخه یک درخت "رد وود" هزار ساله در منطقه هومبولت ایالت کالیفرنیای آمریکا زندگی می کرد. وی که از مبارزان بنام حفظ محیط زیست است شنیده بود که می خواهند درختان آن منطقه از جمله آن درخت هزار ساله را قطع کنند و چون از راه مذاکره و توسل به مقامات مربوط و نطق و مقاله موفق نشده بود از این کار ممانعت کند بربالای یکی از درختان هزار ساله که خود او نامش را "لونا" گذارده بود مسکن گزیده و در آنجا زندگی می کرد تا اگر آن درخت را قطع کنند او هم کشته شود.
جولیا در باره زندگی دو ساله خود روی شاخه های این درخت، کتابی به روش "روزنگار" تحت عنوان Legacy of Luna منتشر ساخته که پرفروش اعلام شده است.
" وقتی در کنار هم باشیم با اتحاد و عشق زخم های زمین و یکدیگر را التیام خواهیم بخشید و تغییرات مثبتی را با هر حرکت کوچک خود به وجود می آوریم." جولیا باترفلای هیل
For 738 days Julia Butterfly Hill lived in the canopy of an ancient redwood tree, called Luna, to help make the world aware of the plight of ancient forests. Her courageous act of civil disobedience gained international attention for the redwoods as well as other environmental and social justice issues and is chronicled in her book The Legacy of Luna: The Story of a Tree, a Woman, and the Struggle to Save the Redwoods.
Julia, with the great help of steelworkers and environmentalists, successfully negotiated to permanently protect the 1,000 year-old tree and a nearly three- acre buffer zone. Her two-year vigil informed the public that only 3% of the ancient redwood forests remain and that the Headwaters Forest Agreement, brokered by state and federal agencies and Pacific Lumber/Maxxam Corporation, will not adequately protect forests and species.
On December 18, 1999 Julia Butterfly Hill, then 26, came down to a world that recognized her as a heroine and powerful voice for the environment. Her courage, commitment and profound clarity in articulating a message of hope, empowerment, and love and respect for all life has inspired millions of people worldwide.
“By standing together in unity, solidarity and love we will heal the wounds in the earth and in each other. We can make a positive difference through our actions
پ . ن : با سپاس از ماهی بالی
لینک وب سایت رسمی جولیا : http://www.juliabutterfly.com/en
شغل جدید سیروس
سیروس سبز وبلاگمان را که یادتان هست؟ اگر نیست یک نگاهی به اینجا بیندازید . در سفری که به کرمان داشتم مثل همیشه به دیدنش رفتم سالم و سرحال بود و مغازه اسباب بازی فروشی باز کرده بود.شغل جدیدش را تبریک گفتم و سلام همه تان را به او رساندم. می شود گفت این کاسبی جدید در مقایسه با کفاشی٬ برایش چیزی شبیه بازنشستگی است . انرژی مثبت زیادی از او برایتان سوغات آورده ام که در نگاهش می توانید بگیرید.
Remember our green Syrus? If not take a look here .In my recent trip to Kerman I went to see him as usual. He was fine and happy and had opened a toy store .I send your regards to him. His new job is kind of retirement for him when you compare it with shoemaking.I've brought his positive energy for you as a souvenir,you can take it in his eyes
در این پست می خواهم شما را با انسان سبز دیگری به نام حسین آشنا کنم. ما هنوز تیله بازی هم بلد نبودیم وقتی او ۳۵ سال پیش جوری زندگی می کرده که به زمین آسیبی نرساند و جالب اینجاست که بدانید16 سال پیش او یک کیسه داشته که هنگام خرید با خود می برده تا از مغازه دار پاکت پلاستیکی نگیرد٬ و همه مغازه دارهای محل می شناختنش. حدس می زنید این کیسه خرید را چه مدت استفاده کرده؟ ..... پنج سال!!! به این میگن استفاده مجدد! ( Reuse) کلمه ای که برای این منش زمین دوستانه به کار ببرم پیدا نمی کنم شاید اعجاب انگیز خوب باشد.حسین هنوز هم به همان روش زندگی می کند در آینده باز هم از او برایتان می گویم.
In this post I want to introduce you another Green Human , one of the best.Since 35 years ago Hossein has done his best to go back to nature and tried to avoid destroying it ,at that time many of us didn't even exist .Let me tell you an interesting story of a plastic bag which he used to have for 5 years and he never got any plastic bag when he went shopping.Every body in his neighborhood knew him and his plastic bag.This is amazing and this is a real REUSE. I will tell you more stories about him again.