این چند کتاب
اردیبهشت اوج شکوفایی بهار است. برای من چند سالی است که یادآور نمایشگاه کتاب هم هست هرچند سال به سال جذابیتش کمتر از قبل می شود و دلیلش هم محتوای کیفی آن است. به هر حال امسال هم سری به نمایشگاه کتاب زدم و از آنجایی که هنوز کتاب نخوانده زیاد دارم حتی یک جلد کتاب هم نخریدم . یاد کتابخانه ام افتادم و اینکه کتابهایی هستند که خواندمشان و از آنجایی که فرصتی برای خواندن دوباره یک کتاب ندارم تصمیم دارم با شما قسمت کنم . کتابهای توی عکس را خوانده ام پس هرکس دوست دارد می تواند آنها را داشته باشد.
من دوس دارم یکیشو بخونم
کدوم؟
«چراغها...» رو طالبم!
حتمن
چ قد خوب. برای زویا پیرزاد می شود کاری کرد!؟!
چرا که نه.
سلام.
استخوان خوک و دست های جذامی عالی ست. باز هم میخواهمش. حال چه کنیم؟
محدوده جغرافیایی تان را مشخص کنید.
میمونه باخت پنهان اگه کسی نخواست .من هم کتاب بازی ها(اریک برن) رو اگه کسی خواست میتونم بهش بدم.ممنون از کار مثل همیشه قشنگت
ممنون استاد. حتمن
خوبه... یادم افتاد ویس و رامین و یه بار دیگه از کتاب خونم بکشم بیرون
چه عالی
دوستان کتابهایتان را میتوانید به کتابخانه های محلات ویا روستاها ی استانمان اهدا کنید خصوصا کتابخانه های غیردولتی
ممنون از پیشنهاد خوب شما . حتن به آن می پردازیم
مم نون بانوی سبز. امانتی رسید دستم:-)
خوشحالم :-)
چه کارخوبی جای تشکر بسیار دارد.
موفق باشی
درود بر دربه و سپاس از محبت شما
حرکتی بسیار ارزشمند. مثل همیشه